نوشته ها



 

کمی بیش از ۴۰ سال پس از ۳۰ فروردین ۱۳۵۴ و تیرباران بیژن جزنی بر تپه های اوین، تصویر او بر زمینه ای سرخ به روی جلد نشریه ی روشن فکری علوم انسانی ایران می آید. کنار یک کلت کمری که رنگ بندی آبی/ فیروزه ای آن، جزیی از طرح لباس بیژن جزنی و پاره ای از وجود اوست. مردی که اسلحه است. کنارش هم به درشتی نوشته اند: روشن فکران تروریست. ردی از سواد و همان روشن فکری نیست و چشم و ذهن شما می رود طرف آن کلت کمری و آن یکی شدن رنگ و آن واژه توصیفی کنار کلمه ی روشن فکر. 
گروه «مهرنامه» آن قدر دانایی دارد که بداند این فضاسازی بیرونی برای ورود به بحثی که محل مناقشه است و جای بحث دارد، اصلا پسندیده نیست و جهت گیریِ آشکارش طوری توی ذوق می زند که دیگر اسمش نمی شود بررسی پرونده ای مربوط به چهل سال پیش، دیگر اسمش نمی شود نقد یا چیزی از این دست. این یعنی نتیجه گیری را همان اول کار به خورد مخاطب دادن و نوشتن نتیجه روی همان سردرِ ورودیِ تالاری که قرار است محل بازخورد آرای بررسی یک پرونده مورد مناقشه باشد.
این که در آن سال ها و در آن دهه ها، ردی از اعتقادِ دست به اسلحه بردن را در همه جای جهان و در میان برخی اهل اندیشه ی آن دوران می شد دید، این که انقلاب به اصلاح ارجح دانسته می شد، این که یک دستِ برخی عالمان کتاب بود و یک دست شان تفنگ، این که... همه این ها آن قدر بدیهی ست که نمی توان گفت تیم حرفه ای و دانای «مهرنامه» در استفاده از واژه توصیفی «تروریست» بار معنایی اش را نمی دانسته اند.
دوستان «مهرنامه» بهتر از من می دانند «لحن» در متن و بار معناییِ متفاوتِ کلمه های ظاهرا مترادف یعنی چه. به همین خاطر تعجب می کنم برای بیان روایت دورانی که کتاب و اسلحه در دست برخی بود و اعتقاد بعضی، چرا به چنین طرح جلدی می رسند و چنین تیتری. معنی این کار، بیش و پیش از آن که اشاره به هم نشینیِ کتاب و سلاح باشد، نفی جریان روشن فکری چپ ایران است. این دیگر توصیف نیست، تخریب است.

 

ناصر صفاریان- ۲۸ اردی بهشت ۱۳۹۴