نوشته ها



 

 
 
جشن‌واره ونیز به پایان رسید و سایه جنگ، گسترده‌تر از هر جشن‌واره دیگری در این چند سال، در سراسر آن جلب توجه می‌کرد.
 
 درخواست هنرمندان از جشن‌واره برای اتخاذ موضعی صریح در برابر وقایع غزه، برگزاری راه‌پیمایی بزرگ برای پایان دادن به جنگ، پیوستن برد پیت و خواکین فینیکس، پیش از نمایش فیلم «صدای هند رجب»، به عنوان تهیه‌کننده اجرایی به فیلمی که درباره غزه‌ است، تشویقِ پرشور پس از جلسه نمایش فیلم و آخر سر هم اهدای جایزه بزرگ گروه داوران (شیر نقره‌ای)، آن هم در کنار انتشار خبرهایی که می‌گفت برخی داوران معتقد بوده‌اند باید جایزه شیر طلایی را دریافت می‌کرده است: «صدای هند رجب» به کارگردانی کوثر بن هنیه.
 
چنین اتفاق‌هایی که توصیف درستش واژه «انسانی» است نه «سیاسی»، پس از واکنش‌های در حاشیه جشن‌واره کن و پس از اظهارنظرهایی از جنس درخواست مدونا از پاپ برای دخالت در جنگ، در کنار تجمع‌های پرتعدادی که در خیلی از کشورها در حمایت از مردم غزه برگزار می‌شود، فقط شرمنده‌مان می‌کند از بی‌واکنشیِ خودمان در این‌گونه مسائل انسانی. تاکیدم البته بر شخصِ خودم است و در این بلبشوی فضای مجازی، نه قصدی بر اشاره به جمع و اشاره به کارِ درست و هرگونه توصیه‌ای دارم، و نه راستش اصلا شهامتش را. 
 
می‌مانَد فقط آرزویی که کاش زودتر تمام شود این ظلم و هر ظلمی البته... و می‌مانَد البته افسوسی بر ندانم‌کاری و ظلمی که از سوی نظام مقدس بر هر چه هنر و آدم مستقل در همه این سال‌ها رفته است در ممنوعیت و محدودیتِ کارهای مستقل و تعطیلیِ مرکزهای مردم‌نهاد و غیرحکومتیِ واقعی که در چنین موقعیت‌هایی بتوانند صدای اعتراض به هر جنگ و سبب‌سازیِ هر کشتاری شوند و اگر حرفِ «انسانی»شان با شعارِ «سیاسی» حکومت یکی شد کسی حکومتی نخواندشان و... 
 
به همین خاطر است که تظاهرات ضدجنگ غزه در همه جای جهان، از دانش‌گاه و جشن‌واره تا خیابان، واقعی جلوه می‌کند و مردمی و برآمده از انسانیت؛ اما این‌جا اگر اندک جماعتی هم به دفعه‌های کم به اسم دفاع از مظلومان غزه دور هم جمع می‌شوند، همه چیزش به شعار و سیاست و حکومت پهلو می‌زند. 
 
در این همه سال، درایتی دیده نشده و راستش امید به چنان درایتی هم در توان بنده نیست. پس تمامش کنم با آرزوی پایانِ زجرِ کودکانِ غزه و با پیامِ بهرام بیضایی به جشن‌واره ونیز که «باشو غریبه کوچک»ش در آن‌جا جایزه گرفت: «به همه قربانیان بی‌گناهِ آن جنگِ هشت ساله بی‌معنا درود می‌فرستم و نفرین می‌ماندم به همه سودبرانِ هر جنگی.»
 
 
 
 
ناصر صفاریان
هفده/ شهریور/ چهارصدوچهار