درباره



 

این نامه و حرف این نامه، پیش از این به هر کس و هر جا که می شد و باید، ارائه شد و از سوی همه خوانندگانِ مورد خطابش نادیده و ناشنیده ماند و ماند و ماند... پس حالا وقتش است برای همگانی کردنش...

روز ملی سینما و لابه‌لای تبریک‌ها شاید جایش نیست. ولی هر چه فکر می‌کنم، مهم‌ترین حرف و تلاش چند سال گذشته من، حرف همین نامه بوده است؛ یعنی مهم‌ترین چیز در سینما. پس چه مناسبتی بهتر از روز ملی سینما!

 

ناصر صفاریان

بیست‌ویکم/ شهریور/ نودوپنج

 

 

 

به یاد خدا

جناب آقای ...، مدیرعامل محترم ...

با سلام و احترام      

چند سال گذشته را صرف تحقیق و تصویرِ پروژه مفصلی کرده­‌ام درباره تاریخ ترانه در ایران. این سه­‌گانه مستند بررسی تاریخی­‌ای دارد در موضوع ترانه‌­سرایی و موسیقی ترانه‌­ای ایران. مهم‌­ترین کارشناسان و صاحب­‌نظران موسیقی ترانه‌­ای در این سه­‌گانه حضور دارند و فیلم‌­ها، عکس­‌ها و سندهای قابل اعتنایی ارائه می­‌شود. هدف از ساخت این سه فیلم با عنوان­‍‌های «شب شیدایی»، «خاطره­‌های خط­خطی» و «من فقط شاعرم، جناب سروان!» هم این نبوده که فقط پژوهشی مصور باشد برای اهل تحقیق. فیلم‌­ها با در نظر داشتن مخاطب ساخته شده و هدف این بوده که مخاطبِ عامِ علاقه­‌مند هم با موضوع ارتباط برقرار کند.

          معتقدم وقتی قرار است فیلمی با موضوع و نگاه تاریخی/ روایتی ساخته شود، نمی‌­توان -و نباید- بخشی را گفت و بخشی را نگفت. روایتِ تاریخ است و آن­‌چه رخ داده و در بازگویی­‌اش نباید به حذفِ چیزی نشست. به همین دلیل، طبیعی­‌ست که صحنه­‌ها و نکته­‌هایی در این آثار باشد که با شرایط و ضوابط ایرانِ امروز هم‌­خوانی نداشته باشد و این مسئله مانعِ نمایشِ عمومی فیلم شود. بنده هم انتظار ندارم در شرایط کنونی، اجازه نمایش برای عمومِ پیدا کند. ولی این توقعِ به­‌حق را دارم که از ساخت چنین آثاری حمایت شود، به عنوان سند تصویری نگهداری‌اش کنند؛ و مجوزی داده شود برای نمایش­‌های خاص و فرهنگی.

          من فیلم می‌­سازم. پنهانی و زیرزمینی هم نمی‌­سازم. همیشه هم برای گرفتن پروانه نمایش تلاش می­‌کنم. خیلی هم تلاش می­‌کنم. من این­‌جا نفس می­‌کشم و نفس­ کشیدنِ این­‌جا را که انتخاب کرده‌­ام، همه چیز را در شکل و شمایل این جایی­‌اش پذیرفته­‌ام. از پله­‌ها بالا و پایین رفتن، پشتِ درِ اتاق­‌ها نشستن، به بی­‌هنریِ کارمندانِ هنر تن دادن و... ولی فیلم می‌­سازم که نمایش داده شود.

        این بار هم باز همان سنگلاخِ همیشگی... با این تفاوت که گاهی با برخورد به­تر و لبخندی بر لب و کلمات احترام‌­آمیز رو­به­‌رو می­‌شوی. گرچه یازده ماه در نوبت ملاقات یکی از مدیران باشی، گرچه هم­‌چنان پی­‌گیر تماس با مدیری باشی که پیش از این دوستت بوده و حالا از هرچه دیدار و تماس است طفره می‌­رود، گرچه به نامه‌­ات جواب ندهند و بی‌­جوابی بشود خودش جواب و...

         من فیلم‌­سازم و وقتی ،بی­‌هیچ حمایتی، از سال 1386 وقت و هزینه صرف­‌کرده‌­ام تا روایتی داشته باشم از هنر این مملکت، و به دنبال نمایش عمومیِ آن هم نیستم در شرایطِ کنونی، خواستۀ بی­جایی­‌ست حمایت مالی و فراهم­‌شدنِ امکانِ نمایشِ فرهنگی و خاص؟ سازمان سینمایی، معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، موزه موسیقی، بنیاد رودکی، کتا‌ب­خانه ملی، مرکز گسترش سینمای مستند،... باور کنید آدم خسته می‌­شود از این همه پی‌گیری بی­‌نتیجه و اغلب حتی بی­‌جواب.

          منِ فیلم‌­ساز، فیلم می‌­سازم که دیده شود. فیلم را فقط برای ساخته ­شدن نمی­‌سازند. فیلم برای دیده­‌شدن است؛ و این وظیفۀ منِ فیلم‌­ساز است که حتی در شرایط خستگی هم به هر امکانی برای نمایش فیلمم فکر کنم. به هر دری که می‌­شده زده‌­ام و هیچ گشایشی حاصل نشده. پس چاره­‌ای پیشِ پایم نیست جز فکر کردن به نمایش فیلمم خارج از امکاناتِ این‌­جایی، که همه تلاشم را برای­‌شان کرده‌­ام.

          من همیشه به قانون احترام گذاشته‌­ام و در محدوده­ قانون مملکت حرکت کرده‌­ام. سال 1390 که به اتهام نمایش فیلم­‌هایم در بی‌­بی­‌سی بازداشت شدم و در زندان از من تعهد گرفته شد که دیگر به بی‌­بی­‌سی فیلم ندهم، این­‌گونه گفته شد که این کار جرم است و به عنوان یک کار ممنوع من دیگر نباید چنین عملی انجام دهم. بنده هم با در نظر داشتن این جرم بودنِ عمل و با وجودی که پیش از آن هیچ قانونی و هیچ اعلامی در این زمینه وجود نداشته که به منِ فیلم‌­ساز بگوید فیلم دادن به کجا ممنوع است، بدون آن که قانع شده باشم (و این قانع نشدن را هم در بازجویی و صحبت­‌های پس از آن مطرح کرده‌­ام)، راه دیگری پیشِ پایم نبود جز امضای آن تعهدنامه؛ چرا که محتوایش را قانونی می­‌دانستم، گرچه برای پذیرش آن قانع نشده بودم. ولی وقتی در نهایت «رفع اتهام» شدم، یعنی اساسا اتهام جرم بودنِ فیلم دادن به بی‌­بی­‌سی وجود ندارد. پس طبیعی­‌ست که آن تعهد مربوط به دوران بازداشت هم دیگر سندیتی نداشته باشد.

         با این حساب، حتی اگر تصور اولیه‌­ای مبنی بر اشتباه بنده و امثال بنده وجود داشته، با بررسی پرونده و اعلام «رفع اتهام» و بازگرداندن وثیقه، بر اساس قانون اساسی کشور و برائت از اتهام هم‌­سان با اتهامی که پیش از این از من رفع شده، این حق قانونی را برای خودم محفوظ می‌­دارم که باز هم به جایی مثل بی­‌بی­‌سی فیلم بدهم،؛ حتی اگر در زمان بازداشت، بازجویی و دادگاه از عدم نمایش فیلم­‌های بعدی‌­ام در این شبکه گفته باشم. بگذریم که اساسا هیچ قانونی مبنی بر این ممنوعیت وجود ندارد و آن مشکل پیش آمده هم می‌­تواند در دوره زمانی مشخصی رخ داده باشد و به دلیل امنیتیِ خاصی به شکل محدود و موردی و نه برمبنای قانون موجود و اعلام شده.

         پس حالا می‌­توانم برای رهایی از بار سنگین مالیِ ساخته شدن فیلم­‌هایی که 8 سال زمان برده، برای گذراندن زندگ‌ی­ای که بدیهیاتی مثل اجاره­­‌خانه دارد، و برای دیده شدن و در پستو نماندن کارم، به نمایش فیلمم فکر کنم؛ فیلم­‌هایی که نه به تمامیت ارضی ایران و تمامیت سیاسی حکومت خدشه‌­ای وارد می­‌کند و نه اصلا دیده شدنش به ضرر منافع ملی و مملکتی‌­ست. فیلم­‌هایی که موضوعش به کار جامعه ایرانی می‌­آید و باید در این محدوده برایش مخاطب فراهم کرد.

         بگذریم که معتقدم وقتی فیلمی را براساس باور خودم ساخته‌­ام و سفارش جایی نیست، نه هم­‌کار مثلا بی­‌بی­‌سی باید تلقی شوم و نه این مساله باید مشکل‌­ساز شود. چرا که فیلم، فیلمِ من است و من برای انتشار اندیشه‌­ام فقط از تریبون آن‌­ها بهره­ گرفته­‌ام و بس. این نگاه و این اعتقاد را در همان زمان بازداشت و نزد کارشناسان پرونده هم گفته‌­ام و در چند یادداشت و مقاله در نشریات کشور هم منتشر کرده‌­ام.    

         اصلا اگر بحث عدم وجود قانون مبنی بر ممنوعیت عرضه به شبکه­‌های خارجی را هم کنار بگذاریم، باز نمی‌­توانم شرایط موجود را درک کنم! یعنی من بازداشت شده‌­ام، جاسوس خوانده شده‌­ام، بعد به کلی رفع اتهام شده­‌ام؛ ولی باز مورد هجوم رسانه‌­های تندرو هستم و آقای جمال شورجه و امثال ایشان باز هم بنده را جاسوس می­‌دانند و وقتی شکایت می­‌کنم هم به نتیجه نمی‌رسم. در واقع در شرایطی هستم که نه وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات، و نه حتی خود قوه قضاییه­ که مرا رفع اتهام کرده، در برابر حمله‌­هایی که مرا جاسوس و عامل بی‌­بی‌­سی می‌­دانند هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند. خب وقتی من در این مدت پس از بازداشت و رفع اتهام، بدون این که فیلمی به این شبکه داده باشم باز فحش می­‌خورم که سفارش‌­بگیر و عامل آن­‌ها هستم، خب پس چرا فیلم ندهم؟!

          دلیل نوشتن این نامه خطاب به شما هم این است که همه این­‌ها را پیش از این آقای ایوبی که بهترین فرد برای مورد خطاب قرار گرفتن چنین موضوعی هستند شنیده‌­اند و هیچ اتفاقی که نشانه شنیدن آن باشد ندیده‌­ام. دلیل این که اصلا چنین حرف­‌ها‌یی روی کاغذ آمده هم از سرِ خستگی از هر تلاش دیگری‌­ست و محدود ماندن در تنگنای اقتصادی دامنه‌­دار. به قطع و یقین، هستند دیگر کسانی که همه تلاش‌­شان را می­‌کنند و همه­ درها را در این‌­جا بسته می‌­بینند و مدام هم با توهین و آزار رسانه‌­های مخالفی که هد‌ف­شان حمله به دولت است روبه‌­رو می‌­شوند؛ همان دولتی که اتفاقا از این آدم‌ها حمایتی نمی­‌کند. پس این فقط حرف من یکی نیست و هدفم مطرح شدن کلیت موضوعِ من و منِ نوعی­‌ست.

          این نامه نوشته شد تا در روزهایی که به فشار و بی‌­پولی و البته خستگی می­‌گذرد، خواهشی مطرح کنم. من نه امکان برقراری ارتباط با مسئولان کشور را دارم و نه اگر چنین امکانی بود امیدی به پاسخ­‌گویی داشتم. بزرگ­واری کنید در تماس با مسئولان رده اول فرهنگی و امنیتی، یک بار برای همیشه، قانون عرضه فیلم و شرایط آن به درستی و به گونه‌­ای شفاف مطرح شود و راه­‌کاری برای حمایت از فیلم­­‌های امثال بنده در نظر گرفته شود.

         باور کنید بستن درهای این طرف و انتظارِ این که با وجودِ نبودنِ ممنوعیتِ عرضه در قوانین و مصوبات قانونی کشور، به سمتِ درهای باز آن طرف نرویم، هم کمال بی‌­انصافی­ است و هم نهایتِ بی‌­عدالتی.

 

با سپاس و ارادت

ناصر صفاریان

دهم/ آبان/ نودوچهار

 

رونوشت:

جناب آقای ...، رییس محترم هیات­‌مدیره ...

جناب آقای ...، رییس محترم هیات­‌مدیره ...

جناب آقای ...، رییس محترم هیات­‌مدیره ...

 

عکس از: پویان فقیری