نوشته ها



 

تجربه/ سرمایه‌ای ناماندگار و ناموجه

 

تاکید فیلم و فیلم‌ساز بیش از آن که بر وجوهِ معنویِ شخصیتِ پیامبر باشد، بر وجوه ظاهری و فیزیکی متمرکز است و معجزاتی از سوی پیامبر اسلام در سنین کودکی در فیلم رخ می‌دهد که اساسا به ایشان منسوب نشده؛ طوری که سازندگان اثر، معجزات دیگر پیامبران را برداشته‌اند و به قهرمان خودشان الصاق کرده‌اند.
فضاسازی و طراحیِ همه چیز هم مبتنی بر دنیای مسیحیت است برای تاثیرگذاری بر مخاطبِ فرضیِ غربی: از نور و قاب و صحنه تا موسیقیِ کُرالِ کلیسایی.
کلیتِ نگاهِ سازندگان هم اصلا این بوده که با محمدی طرف باشیم که بنا به سلیقه غربی، بیش از محمد بودن، به کسوتِ عیسی درآمده باشد. گرچه بعدا دیدیم که فیلم مورد توجه خارجی‌ها قرار نگرفت اصلا.
.
روایت فیلم طوری‌ست که به اختلافات میان مسلمانان نزدیک نشود و در حد چند اشاره به اختلاف بنی‌هاشم و بنی‌امیه محدود بماند، تا اختلافی را دامن نزند و بازار احتمالی برخی کشورهای عربی را از دست
ندهد. گرچه بعدا دیدیم که فیلم مورد توجه عرب‌ها قرار نگرفت اصلا.
 
 
 
 
فیلم مقدمه و موخره‌ای دارد درباره ‌تحریم و شعب ابی‌طالب و این که تحریم‌کنندگان محکوم به شکست هستند و... سعی هم شده مفاهیم امروزی‌اش خیلی بیرون نزند؛ ولی خب به هر حال برای تماشاگر این‌جایی و امروزی معنای خاص خودش را دارد؛ و البته همان معنایی‌ست که کارگردان، به اعتقاد یا سفارش، به فیلمش الصاق کرده.
.
مهم‌ترین مشکل فیلم، مشکلِ مشابه چنین آثاری در این سال‌های سینمای ایران است. همه فکر و حواسِ فیلم‌ساز به این بوده که چه‌گونه تماشاگر را با تکنیک اثر مقهور کند؛ و همذات‌پنداری و دل‌سپردن به شخصیت و قهرمان‌پردازی، به شدت، جایش خالی‌ست.
.
شخصا تماشای «الرساله» (مصطفی عقاد) را که فیلمی درباره‌ انسان‌ها و شخصیت‌هاست، به فیلمی که مهم‌ترین قوتش توانایی‌های تصویریِ کامپیوتری و باندسازی و صداسازی‌ست ترجیح می‌دهم. دل‌دادن به اثر، مهم‌تر از هر چیز است به نظرم.
 
 
 
 
ناصر صفاریان
بیست‌وچهار/ آبان/ نودوهشت